Image result for ‫عكس مسجد‬‎

 

                         ‹‹پيش از آن كه آخرين اذان را بگويند››

(( دلش مسجدي مي خواست ،با گنبدي فيروزه اي و مناره اي نه خيلي بلند و پيرمردي كه هر صبح و هرظهر وهرشب بربالاي آن الله اكبر بگويد.

دلش يك حوض كوچك لاجوردي مي خواست و شبستاني كه گوشه گوشه اش مهروتسبيح وچادر نماز است .

دلش هواي محله اي قديمي را كرده بود؛باپيرزن هايي ساده و مهربان كه منتظر غروب اند و بي تاب حي علي الصلاه.  اما محله شان مسجد نداشت 

فرشته ها كه خيال نازك و آرزوي قشنگش را مي ديدند ، به او گفتند :

‹‹ حالا كه مسجدي نيست ، خودت مسجدي بساز ››. 

او خنديد و گفت :

‹‹چه محال زيبايي ،اما من كه چيزي ندارم.نه زميني دارم و نه تواني و نه ساختن بلدم .››

فرشته ها گفتند: ‹‹اين مسجد از جنسي ديگر است .مصالحش را تو فراهم كن،مامسجدت را مي سازيم .››

اما او آهي كشيد.

ونمي دانست هر بار كه آهي مي كشد ، هر باركه دعايي مي كند، هر بار كه خدا را زمزمه مي كند ، هر بار كه قطره اشكي از گوشه چشمش مي چكد،آجري بر آجري گذاشته مي شود ؛

آجر همان مسجدي كه اوآرزويش را داشت .

وچنين شد كه آرام آرام با كلمه ، با ذكر،باعشق و دعا،با رازونياز،با تكه هاي دل و پاره هاي روح ،مسجدي بنا شد؛ از نور و از شعور.

مسجدي كه مناره اش دعايي بود و هركاشي آبي اش،قطره اشكي .

او مسجدي ساخت سيال و با شكوه و ناپيدا،چونان عشق.

و هرجا كه مي رفت ، مسجدش با اوبود.

پس خانه مسجدي شد و كوچه مسجدي شد و شهر مسجدي .

آدم ها همه معمارند.

معمار مسجد خويش،نقشه اين بنا را خدا كشيده است .

مسجدت را بناكن،

پيش از آن كه آخرين اذان را بگويند. ))

 

      

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 21 مرداد 1394برچسب:پيش از آنكه آخرين اذان را بگويند, دهقان اسدي ,پرورش افكار,عكس,, | 15:44 | نویسنده : اسدي |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
.: Weblog Themes By VatanSkin :.